امید صالحی- کارشناس ارشد علوم قرآن از پاوه
همانطور که مبرهن است باری تعالی برای زدودن غبار جهل و نادانی از فطرت پاک انسانی، رسولانی فرستاد تا در راستای بیدار کردن چنین فطرتی دست همت به کمر گمارند. رابطه و پیوند عاشقانهای که بین انسان و خدا حکمفرماست؛ مستلزم فرستادن اشخاصی به عنوان رسول است که تیسر و آسانگیری را بر تعسر و سختگیری ترجیح دهند. شکی نیست که فرستادگان آستان ملکوت در قالب ادیانی اسمانی همچون یهودیت، مسیحیت و اسلام، اساس و بیس کار خود را بر گفتمان، مصالحه و توجیه علمی و منطقی قرار دادهاند و خشونت (ترور) و ارهاب در چنین گستره فکری محلی را از اعراب دارا نبوده است. آیا با وجود چنین تفکری نمیبایست انتظار داشته باشیم که ارتباط عابد و معبود در قالب زمزمه کردن الفبای عشق باشد که:
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد از درد خود پرستی
متأسفانه یکی از مهمترین مسائلی که امروزه بر اثر تندروی و دگماندیشی گروههای رادیکال و افراطی مستلزم بازخوانی مجدد گشته است؛ مقولهی جهاد است. مقولهای که به علت عدم تبیین و تشریح آن توسط اربابان دین اجحاف بسیاری در حق آن روا داشته شده است و همین کجفهمیها از مقوله جهاد ناخواسته سبب طرح سؤالاتی از این قبیل میشود: آیا اساس و پایه اندیشه اسلامی بر این قرار گرفته است که در صورت استیلا و برتری بر جوامع مختلف آنان را به پذیرش اسلام وادار کند؟ و به عبارتی دیگر آیا بسط و گسترش اندیشه ناب محمدی در قالب شمشیری آغشته به خون است؟ اینها مجموعه سؤالاتی است که به ذهن متبادر میگردد. پس برخود لازم میدانیم که در راستای سؤالات مذکور نکاتی را متذکر شویم:
1- شاید کسی از ما نباشد که تاکنون آیه «لا إکراه فی الدین»(1) را نشنیده و یا زمزمه نکرده باشد. آیا تاکنون در سبب نزول این آیه اندیشیدهایم؟ خیر. چنین امری زاییده ارثی و موروثی بودن دینی است که کپی آن را از والدین با همان سایز اخذ نمودهایم. افرادی که هیچوقت قادر به دفاع منطقی و عقلانی از حوزه معرفتی و دینی خود نبودهاند و شاید با توجه به بافت چنین جوامعی زیاد درخور شماتت نباشند. علت نزول آیه بدین شکل است که فردی از انصار به نام حصین از قبیله سالم بن عوف دارای دو فرزند است که این دو فرزند در اثر تعامل و برخورد با مسیحیت، آن را بر آیین قبلی خود(اسلام)ترجیح میدهند. پدر که سخت برآشفته بود از عملکرد فرزندانش نزد رسول اکرم شکایت کرد. اما پیامبر در جواب شکایت این مرد فرمود: آیا میخواهی آنان را در قبال مسیحیتی که انتخاب کردهاند به اسلام برگردانی؟ و آیا چنین چیزی منطقی است؟ و در این وقت است که آیه«لا اکراه فی الدین» نازل میشود (2) با چنین توصیفی جای شگفتی نیست که گوته(شاعر المانی)پاره پاره وجودی قلبش را متعلق به همین پیغمبری میداند که رحمتش بر نقمتش و رأفتش بر رهبتش مستولی است.
2- همانطور که از آیات و روایات بر میآید پیامبر عظیمالشان دارای دو بعد شخصیتی بود. بعد اول اتصال با مبدأ وحی بود که در چنین حالتی کوچکترین سهو و اشتباه را برای نبی اکرم به واسطه تأیید الهی«والله یعصمک من الناس»(3) نمیتوان متصور شد. اما بعد دوم از شخصیت ایشان کاملا انسانی است. به گونهای که زمان ومکان از عوامل تأثیرگذار بر چنین بعدی است لذا تصور حالاتی مانند خشم، شادی و حتی افراط در دعوت برای پیامبر کاملاً منطقی و بجاست. باریتعالی در این راستا و در پی تأیید اصل آزادی در انتخاب و عدم اکراه و اجبار خطاب به پیامبر میفرماید: ولو شاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعا افأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین.(4) :ای محمد، پروردگارت که خالق و مالک انسانهاست اگر میخواست تمام مردم کره زمین به صورت اضطرار و اجبار ایمان میآوردند. اما آیا این ایمان راهگشاست؟ ای پیغمبر میخواهی مردم را مجبور کنی که ایمان بیاورند(و آیا چنین کاری از دست تو ساخته است؟؟ اجبار در این آیه به معنی شدت تلاش و کوششی است که نبی اکرم بنا بر شفقت انسانی و بواسطه منطق و گفتارش به خرج میدهد. چرا که خداوند در موضعی دیگر میفرماید:«لعلک باخع نفسک الا یکونوا مومنین»(5): انگار میخواهی از غم و اندوه اینکه آنان ایمان نمیآورند خویشتن را هلاک سازی!! خداوند رسولش را بهتر از هر کس دیگری میشناسد و میداند که در طائف چه بر سرش گذشت. میداند که با وجود خون آلود کردن پای مبارکش توسط مشرکان باز هم ندا در میداد: انهم قوم لا یعلمون. بازهم سعی میکرد تا زنگار تجاهل را از قلوبشان بزداید. این بار باریتعالی به وی میفرماید: تو وظیفهات را به نحو احسن ادا کردهای. پس نگران مباش چرا که«فما ارسلناک علیم حفیظا ان علیک الا البلاغ»(6) پس در این راستا لازم است که قاعده «فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر)(7) را سرلوحه کارت قرار دهی. با توجه به بررسی آیات فوق تاکنون به این نتیجه میرسیم که علیرغم اینکه راه حق از باطل مشخص گردیده و دین اسلام به عنوان تکمله ادیان آسمانی آغوشش را به روی بشریت گشوده است هیچکس در انتخاب دین مجبور نیست و مسلمانان نباید با این عذر که دین آنها اصلاح کننده انحرافات ادیان آسمانی است پیروان سایر ادیان را مجبور به پذیرش اسلام کنند.
3- زمانی بر دهشت و تحیر ما افزوده میشود که میبینیم که خداوند درباره مشرکینی که در حق پیامبر از هیچ ناجوانمردی کوتاهی نکردند میفرماید: ای پیامبر اگر یکی از مشرکان از تو طلب پناهندگی کرد به او امان بده تا آیات الهی را بشنود (تا راجع بدان بیندیشد و از دین آگاه شود)اگر اسلام را پذیرفت از زمره شماست (اما اگر نپذیرفت؟ وی را مثله کنید؟ خیر)وی را به محل امن و منزلش برسانید این بدین خاطر است که مشرکین از حقیقت آسلام اگاه نیستند.(8) بلی این است اسلوب انسانساز خدا و رسولش. ای کاش میشد داعیان و پویندگان راه دعوت، مضامین این آیه شریفه را آویزهی گوش قرار میدادند و موسیوار از خدا طلب انشراح صدر میکردند تا لبه تیز تکفیر و خشونت را که تنها دستاورد شوم آن دلآزردگی و رنجش قلوب است متوجه اینو آن نکنند.
4- یکی از مطالبی که در کتب سیره به وفور نقل گشته است جریان صلح حدیبیه است بدین شکل که نبی اکرم در ذوالقعده سال ششم هجری با 1500 نفر از مردم مدینه برای ادای حج عمره روانه مکه شدند. پیغمبر به مردم مکه خبر داد که ما برای زیارت امدهایم نه جنگ! و در این راستا مصالحهای بین پیامبر و نماینده مردم مکه امضا گردید. یکی از مواد این پیماننامه آن بود که هر کس از مردم مکه نزد پیامبر آید باید به مکه باز گردانده شود. اما اگر کسی از مردم مدینه به مکه رفت باید پیش قریش بماند.(9) شاید چنبن امری در اصطلاح امروزی باج دادن و میدان خالی کردن تلقی شود. اما آفرین باد بر چنین پیامبری!! چرا که ایشان میدانست اگر فردی واقعا ذاتش با تعالیم ناب اسلامی عجین گردد امکان رجوع و ایجاد رسوخ در آن منتفی است. هر کس اسلام را ظاهرا و بااکراه پذیرفته باشد چه بهتر که از هم اکنون نیت واقعیش را آشکار کند. ملاک و معیار پیامبر بزرگوار در این راستا عقلانیت و تدبر بود نه صرفا پذیرش سطحینگرانه اسلام که زاییده احساسات نافرجام دینی است. احساساتی که متأسفانه آنچنان موجبات فخر و مباهات ما را فراهم کرده است که میپنداریم در سایه استمداد صرف از عواطف و شور دینی و بدون ملازمت عقلانیت خواهیم توانست خود را در دنیایی متصور شویم که قلمرو نزاع بین سنت ومدرنیته است. اما افسوس نمیدانیم که اگر در محیطی فاقد آموزههای دینی میزیستیم دینمان را دو دستی به دنیامان تقدیم میکردیم. اگر زمانی فرا رسد که مجبور شویم ایمانمان را (چه عرض کنم؟ اسلامی را که توفیق اجباری در پذیرشش شامل حالمان گردیده است را)با ایمان مؤمنانی که در کشورهایی مانند ترکیه، مصر و.. قیاس کنیم آیا باز هم توان ابراز وجود را خواهیم داشت؟
افرادی که براستی چنین جو سکولاریستی را در کشورهای مذکور با گوشت و پوست خود عجین یافتهاند به گونهای که با وجود آزادی مطلق در انجام گناه و معصیت، عطائش را به لقائش بخشیدهاند. چرا که دین در وجود چنین افرادی به بهترین شکل پروسه نهادینه شدن را طی کرده است به گونهای که امکان تزلزل و رسوخ در آن غیر ممکن است. بر خلاف ما که از هر خلوتی به بهترین شکل ممکن برای انجام گناه و معصیت استفاده میکنیم. اما جالب اینجاست که دست بر قضا بعضی از اوقات از فراهم کردن ابزار گناه معذوریم! نبی اکرم با حکمت و بینش وافرش ایمان نهادینهشده را بر اسلام موروثی حین پیمان با مشرکان ترجیح میدهد. چون ایشان خواهان مصاحبت با افرادی بوده است که با قرار دادن اراده و ایمانشان در بوته آزمایش موجبات فخر آن بزرگوار شوند. بدون شک چنین نگرشی گواهی دیگری است بر آزادی عمل و نفی خشونت و فشار.
5- اسلام اولین دینی است که برای عقاید سایر ادیان دارای برنامه است به گونهای که از قانون مشخصی برای حمایت از آنان برخوردار است. سنگ بنا و شالوده اصل تکثرگرایی در همان صدر اسلام نهاده شد. به گونهای که هنگام برخورد اسلام با سپاهیان روم به فرماندهی ابوعبیده جراح شهر روم سقوط میکند و به تصرف مسلمانان در میاید و در بین ساختمانهای عمومی که در اختیار مسلمانان قرار میگیرد 14 کلیسا وجود دارد که بنا بر توافق مسلمانان و مسیحیان 7 کلیسا به مسجد تبدیل گشته و هفت کلیسای دیگر به حال خود باقی میمانند و مسیحیان عبادت و مراسم مذهبی خود را در نهایت آزادی انجام میدهند. اما جالب است که بزرگترین کلیسای شهر (یوحنا) به دو بخش تقسیم میگردد در قسمتی از آن قران تلاوت میگردد و قسمت دیگر آن به حال خود باقی مانده و در آن انجیل خوانده میشود و چنین تقسیمبندیی بدون قرار دادن هیچ مانع و یا حایلی بوده است (10) در هنگام فتح بیت المقدس و در زمان خلافت عمر بن خطاب(رض) وی پیشنهاد کشیشیان آن شهر را برای برای نماز خواندن در کلیسای مسیحیان رد کرد. چون بیم آن میرفت که اگر خلیفه مسلمین اولین نماز خود را در آن شهر در کلیسا بخواند، بعدها شوق برگزاری اولین نماز در بیت المقدس سبب شود مسلمانان کلیسا را خراب کنند. این بود که سیدنا عمر برای احترام به عقاید مسیحیان و تضمین امنیت مذهبی آنان در آینده، از این امر خودداری کرد(11) استاد مصطفی محمد طحان در کتاب چالشهای سیاسی جنبش اسلامی معاصر به نقل داستانی از توماس آرنولد میپردازد که در آن اختلاف مسیحیان و غربیان را در نحوه برخورد با مخالفان کاملا نمایان میسازد: هنگامی که نیروهای مجارستانی و عثمانی در اثنای قرن شانزدهم میلادی مشغول جنگ بودند، از جان هنیادی فرمانده نیروهای مجارستانی سؤال شدکه در صورت پیروزی چه کار مهمی را انجام میدهی؟ وی گفت: به تحکیم و تأسیس عقیده رومانی کاتولیکی میپردازم. اما سلطان عثمانی در جواب همین سؤال گفت: در کنار هر مسجدی کلیسایی را خواهم ساخت و آزادی تمام را برای هر کس که بخواهد مراسم عبادی را به جای بیاورد تأمین خواهم کرد(12) بلی چنین تفکری چون از منطقی و عقلانی بودن اصول و مبادی خود مطمئن است نه تنها برای نابودی افکار دیگران شمشیر به کمر نمیبندد؛ بلکه بستر نقد و نقادی نیز میگستراند. در واقع استفاده از اهرم زور و قدرت ناظر به زمانی است که تعقل ناتوان از تزریق ایده و فکر به کالبد دیگری است اسلام به خوبی به این نکته واقف است که قتل و خونریزی آسان است اما به قول سید (رحمة الله علیه)، ایجاد کارگاهی به اسم شخصیتسازی بسی سخت و مشکلتر است.
کل مباحثی که از نظر خوانندگان گذشت در راستای تأیید این اصل بود که ذات اسلام با فشار و جبر عجین نیست و در این راستا نمیتوان صرفاً اعمال و رفتار عدهای را که نه نماینده خدا و نه رسولش هستند را دستآویز قرار داد.
پینوشتها:
1- بقره 255
2-اسباب النزول ص 47
3-مائده 67
4-یونس 99
5-شعرا 3
6-شوری 48
7-کهف 29
8-توبه 6
9-تاریخ کامل –ج3-ص1048
10-فتوح البلدان-ص 169
11-آزادی اندیشه و بیان- ص62
12-چالشهای سیاسی جنبش اسلامی معاصر.ص166
کتابنامهها:
1- قران کریم
2-لباب النقول فی اسباب النزول، سیوطی، دار الکتب العربی، بیروت- چاپ اول -1423.ق
3-تاریخ کامل ابن اثیر، ترجمه محمد حسین روحانی، انتشارات اساطیر، چاپ اول - 1371
4-فتوح البلدان، احمد بن یحیی بلاذری، موسسه المعارف، بیروت 1407
5- آزادی اندیشه و بیان از دیدگاه قران، آبتین امیری، چاپ اول- 1380
6- چالشهای سیاسی جنبش اسلامی معاصر، مصطفی محمد طحان، ترجمه خالد عزیزی، نشر احسان-1381
نظرات